حسین صفری؛ امیر آذرفر؛ لاله عسگری
چکیده
مدیریت فرآیند جذب و تبدیل وضعیت اعضای هیأت علمی دانشگاههاو موسسات آموزش عالی از مقولات مهمی است که اتخاذ هر نوع راهبردی را به ناچار خطیر جلوه می سازد. این مقاله تأکید بر این نکته دارد که جذب اساتید متخصص و متعهدبر عملکرد دانشگاه تأثیر بسزایی دارد. هدف تحقیق تحلیل عملکرد اعضای هیأت علمی مبتنی بر ورودی های فرآیند جذب و تبدیل وضعیت با ...
بیشتر
مدیریت فرآیند جذب و تبدیل وضعیت اعضای هیأت علمی دانشگاههاو موسسات آموزش عالی از مقولات مهمی است که اتخاذ هر نوع راهبردی را به ناچار خطیر جلوه می سازد. این مقاله تأکید بر این نکته دارد که جذب اساتید متخصص و متعهدبر عملکرد دانشگاه تأثیر بسزایی دارد. هدف تحقیق تحلیل عملکرد اعضای هیأت علمی مبتنی بر ورودی های فرآیند جذب و تبدیل وضعیت با رویکرد داده کاوی فازی می باشد.از جمله روش های تحلیل عملکرد، جمع آوری داده ها و تحلیل آن با داده کاوی است. روش پژوهش بهکارگیری داده کاوی فازی عصبی برای تحلیل عملکرد اعضای هیأت علمی بوده است. این پژوهش به طراحی سیستمی فازی عصبی برای تحلیل شخصیتی و عملکرداعضای هیأت علمی جذب و تبدیل وضعیت شده پرداخته است. برای این منظور 16داده شخصیتی و 2 داده عملکردی 1000 عضو هیأت علمی جذب و تبدیل وضعیت شده ابتدا جمع آوری و پاکسازی ،کوچک سازی و در نهایت طراحی مدل شبکه عصبی فازی با روشهای یادگیری ماشین، الگوریتم ژنتیک و الگوریتم Ril انجام شد. ابزار پیاده سازی نرم افزار متلب می باشد. یافته تحقیق طراحی مدلی باشبکه عصبی فازی و الگوریتم Ril با روایی ضریب همبستگی بالا و MSE پایین در ارزیابی صلاحیت علمی و عمومی اعضای هیأت علمی بوده است. از نتایج تحقیق پیش بینی می شود اعضای هیأت علمی دارای خصوصیات شخصیتی باثبات، تأثیرگذار، راستگودر صلاحیت عمومی وبرونگرا، باثبات، تأثیرگذار، راستگو در صلاحیت علمی برای جذب و تبدیل وضعیت مناسب هستند.
کامران مالکپور؛ علی دلاور؛ سعید غیاثی ندوشن
چکیده
هدف پژوهش حاضر آسیب شناسی ارتباط بین صنایع و دانشگاه های حوزه ی علوم انسانی می باشد. جامعه آماری تحقیق حاضر را دو گروه، اعضای هیأت علمی دانشگاه های حوزهی علوم انسانی و مدیران صنایع شهر تهران تشکیل دادند. که تعداد 233 نفر به روش نمونه گیری چندمرحله ای از میان گروه اول و تعداد 87 نفر به روش نمونه گیری زنجیره ای (گلوله برفی) برای گروه دوم انتخاب ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر آسیب شناسی ارتباط بین صنایع و دانشگاه های حوزه ی علوم انسانی می باشد. جامعه آماری تحقیق حاضر را دو گروه، اعضای هیأت علمی دانشگاه های حوزهی علوم انسانی و مدیران صنایع شهر تهران تشکیل دادند. که تعداد 233 نفر به روش نمونه گیری چندمرحله ای از میان گروه اول و تعداد 87 نفر به روش نمونه گیری زنجیره ای (گلوله برفی) برای گروه دوم انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامۀ محقق ساخته استفاده شده است. برای تعیین صحت روایی این ابزار از نظرات متخصصین و خبرگان در این زمینه (اساتید راهنما و مشاور) استفاده گردید. و برای اطمینان از پایایی پرسشنامه از فرمول ضریب آلفای کرونباخ استفاده شده است، که نتایج بدست آمده برای گویه ها 87/0 گزارش شده است. برای تحلیل داه ها از دو بخش آمار توصیفی و استنباطی استفاده شده است. طبق یافته های تحقیق بین همه ی مؤلفه های تحقیق (ناتوانی در شبکه سازی، ضعف مدیریتی، ضعف دانشی و مهارتی، فقدان فرهنگ و باور مناسب، ضعف در بسترسازی و حمایت، بی میلی در برقراری ارتباط و فرایندها و ساختارهای انعطاف ناپذیر) رابطه معناداری وجود دارد. و بر اساس آزمون تعقیبی شفه بین هریک از دومولفه ها به جز دو مولفه فرایندها و ساختارهای انعطاف ناپذیر با فقدان فرهنگ و باور مناسب رابطه معناداری وجود دارد.بنابراین پیشنهاد می شود که ساختارها سنتی تعدیل شوند و به ساختارهای حمایتی توجه بیشتری شود و صنایع فرهنگ تحول گرا را مد نظر قرار بدهند.